برگ هایی از دفتر تمدنی اصیل (1)
«بِسمِ اللهِ الَذی یَدِه ی فَوقَ أَیدیهِم»
در بهترین صورت وقتی در جامعه ای مردم آن جامعه الگوهای خود را از تمدن هایی غیر از تمدن خود می گیرند مانند تمدن غرب و غرب زده می شودند، الگوهای رفتاری ، اخلاقی و ... جامعه خود را فراموش یا به میزان کمی به آن ها عمل می کنند. در حال عقبه ی فرهنگی خود را آن جامعه از دست می دهد.
**************************************************
از نگاه به تکنولوژی های روز باید جلوگیری کرد چرا که تکنولوژی های روز همه اش نیاز زندگی انسان نمی باشد. این نگاه به تکنولوژی های روز باعث می شود تا انسان از نیازهای روز زندگی خود عقب بماند یا آن ها را فراموش کند که این عین غرب زدگی است.
در حال امروز که هر لحظه تکنولوژی در حال پیشرفت است، انسان دیگر از خود اختیاری ندارد و نمی تواند از خود در برابر تکنولوژی دفاع کند چرا که هر روز شاهد آن هستین که چطور تکنولوژی پیشرفت می کند و مردم جوامع را در خود می بلعد حتی مردم جامعه ی اسلامی. مردم را می بینیم که با خرید وسیله ای به آن وسیله ی خود قناعت ندارند و با گذشت اندک زمانی یک وسیله ی نو تر تهیه می کنند و خود را در معرض آن قرار می دهند. می بینیم که چطور تکنلوژی از مردم استفاده می کند.
**************************************************
شهرهای متجدد جهان که زیاد مورد نگاه و توجه هستند از سلامت مناسبی برخوردار نیست، در پایین ترین حد هوایی که مردم استشمام می کنند آلودگی زیادی دارد و این باعث ناراحتی های جسمی برای انسان می شود. چرا انسان شهری را برای زندگی باید انتخاب کند که به سلامتش آسیب می زند؟ مگر انتخابی که می کنید چقدر از سلامت انسان مهم تر است. یکی از بهترین نعمت های خداوند تبارک و تعالی سلامتی است که اگر از دست برود تازه انسان می فهمد چه چیزی را از داده است.
متفکران غرب درک کردند که غرب با مشکلاتی رو به رو است که با آن ها نمی شود بی خوبی و تمام و کمال مقابله کرد. این موضوع را فقط متفکران به خوبی می فهمند ولی مردم عادی چون از فهم این موضوعات عاجز هستند نمی پندارند که در مشکلات در حال غرق شدن هستند.
سیاست بخشی از دینداری است که راه و روش برای زندگی کردن آن هم به صورت درست را فراهم می آورد. دین باید سیاست داشته باشد تا برای زندگی مردم بهترین راه انتخاب شود. دین بودن سیاست معنا نخواهد داشت. سیاست از دین است.
دین وقتی تاثیر در انسان دارد که ظاهر و باطنش با هم در انسان به وجود بیاید. پس نمی توان گفت که یک فرد دیندار نمی تواند سیاست داشته باشد یا یک دیندار نباید سیاسی باشد، این چیزی است که دشمن و دست های ناحق برای اسلام و جامعه ی اسلامی می خواهند.
در علم اقتصاد که از غرب سرچشمه می گیرد، بیان می شود که انسانهای ضعیف جامعه انگل جامعه محسوب می شوند و باید از بین بروند اما در اسلام این موضوع فرق دارد، در اسلام وظایفی هر شخص نسبت به شخص دیگر وجود دارد که اگر فردی از کسی کمک طلب کرد، آن فرد حتی اگر در مشکلات هم به سر ببرد باید تلاش خود را برای کمک کردن به آن فرد انجام دهد. این یعنی عین اخلاق اجتماعی، چیزی که در غرب وجود ندارد.
